ترجمه مقاله

اشدف

لغت‌نامه دهخدا

اشدف .[ اَ دَ ] (ع ص ) دشوار و سخت و تنگ روزی . (منتهی الارب ). اعسر. (اقرب الموارد). رجوع به اعسر شود. || اسب مائل به یک جانب از تعب و مشقت . (منتهی الارب ). الفرس المائل فی احد شقیه بغیاً. (اقرب الموارد)؛ یعنی اسب که در دویدن به افراط به یکی از دو سوی مایل و کج شود، چه شق بدین معنی است : شَق َّ الفرس ؛ مال فی جریه الی جانب . و بنابراین ترجمه ٔ منتهی الارب که آنندراج و فرهنگ های دیگر هم عیناً آنرا نقل کرده اند بکلی غلط است . || شتر دراز کشیده تن از نشاط در رفتن . (منتهی الارب ). البعیر المعترض فی سیره نشاطاً. (اقرب الموارد). || مرد کج رخسار.(منتهی الارب ). من فی خده مَیَل ٌ. (اقرب الموارد). || اسب بزرگ تن . (منتهی الارب ). الفرس العظیم الشخص . ج ، شُدْف . (اقرب الموارد). مؤنث : شَدْفاء.
ترجمه مقاله