ترجمه مقاله

اشراک

لغت‌نامه دهخدا

اشراک . [ اِ ] (ع مص ) انباز کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). هنباز کردن کسی را در چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). شریک کردن کسی را در چیزی . انباز کردن با کسی . انباز گردانیدن کسی را. شریک گردانیدن . (منتهی الارب ). کسی را در کار خود شریک قرار دادن .(اقرب الموارد). || اشراک به خدا؛ کفر کردن . (منتهی الارب ). برای خدا شریک قرار دادن . (از اقرب الموارد). انباز آوردن با خدای عزوجل . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). شرک آوردن :
گفت با امر حقم اشراک نیست
گر بریزد خونم امرش ، باک نیست .

مولوی .


|| اشراک کفش ؛ بند و دوال کردن کفش را. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). شراک کردن نعلین . (تاج المصادر). شراک ساختن برای کفش . (آنندراج ). || اشراک میان چند تن ؛ جمع کردن میان آنان . || شریک یافتن کسی را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله