ترجمه مقاله

اشرس

لغت‌نامه دهخدا

اشرس . [ اَ رَ ] (ع ص ) بدخو. (منتهی الارب ). شَرِس . || مرد دلاور در جنگ . (منتهی الارب ). دلیر. (مهذب الاسماء). مؤنث : شَرْساء. ج ،شُرْس . (اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . || سختی . (منتهی الارب ). و در مَثَل است :عثر باشرس الدهر؛ ای سقط بالشدة. (اقرب الموارد). || شَریس . گیاهی بدمزه . (ازاقرب الموارد).
ترجمه مقاله