ترجمه مقاله

اشرم

لغت‌نامه دهخدا

اشرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابرهةبن صباح مکنی به ابویکسوم و ملقب به اشرم . از ملوک بنی حِمْیَر بود که در یمن سلطنت میکردند. وی را از آن روی اشرم گفتند که در جنگ با اریاط فرمانروای پیشین یمن ابرو و بینی و چشم و لب او مجروح گردید و آثار جراحت بر آنها نمودار بود. صاحب حبیب السیر آرد: ابرهةبن الصباح بقول صاحب معارف بعد از ولیعه هفتادوسه سال پادشاهی کرد و نسب ابرهه بروایت بعضی از نقله ٔ اخبار به کعب بن سباء الاصغر الحمیری می پیوست و او بصفت علم و دانش اتصاف داشت و معلوم فرموده بود که ملک یمن به بنی عدنان انتقال خواهد یافت ، لاجرم نسبت به آن قبیله انعام و احسان فراوان کرد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 273). و رجوع به ص 276 همان جلد ذیل ذکر حکومت ابرهةبن الصباح و ابرهه و ابویکسوم و ابناء شود.
ترجمه مقاله