ترجمه مقاله

اشظاظ

لغت‌نامه دهخدا

اشظاظ. [ اِ ] (ع مص ) دراز کردن شتر دم خود را.(منتهی الارب ). اشَظّ البعیر؛ مَدّ ذنبه . (اقرب الموارد). || استیخ کردن نره را. (منتهی الارب )(از ذیل اقرب الموارد بنقل از قاموس ). || چوب گوشه ٔ جوال ساختن . و چوب در گوشه ٔ جوال کردن . (منتهی الارب ). اشظاظ ظرف ؛ شظاظ در آن بستن ، و شظاظ بمعنی چوب سرکجی است که آنرا در دو دسته ٔ جوال داخل کنند. (از اقرب الموارد). || راندن و پریشان کردن . (منتهی الارب ). اشظاظ قوم ؛ پراکندن ایشان و بقولی راندن ایشان . (از اقرب الموارد). || برپا کردن . (منتهی الارب ) .
ترجمه مقاله