ترجمه مقاله

اشغال

لغت‌نامه دهخدا

اشغال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شُغْل و شُغُل و شَغَل . (منتهی الارب )(مؤید الفضلاء). شغلها. (غیاث ). کارها :
ای خواجه ٔ بزرگ گر اشغال نی ترا
برگیر جاخشوک و برو می درو حشیش .

دقیقی .



مردم ... بامداد نخست برای او [ خیزران ] رفتندی بسلام و سعی کردندی در اشغال مردم گزاردن . (مجمل التواریخ والقصص ). که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی مینمودم . (کلیله و دمنه ).
ترجمه مقاله