ترجمه مقاله

اشغل

لغت‌نامه دهخدا

اشغل . [ اَ غ َ ] (ع ن تف )درکارتر. مشغول تر. شُغِل َ عنه بکذا (بصیغه ٔ مجهول )؛یعنی از آن بدین سرگرم شد و گویند: ما اشغله (بصیغه ٔ تعجب ) و این شاذ است زیرا از مجهول صیغه ٔ تعجب بنانمیشود زیرا بصیغه ٔ اسم مفعول است و تعجب از فعل فاعل است . همچنین صفت تفضیل هم مانند تعجب است در کلیه ٔ احکام و بنابراین «هو اشغل من ذات النحیین » که از امثال سایره است شاذ است . (از قطر المحیط). و هم در مثل : اشغل من مرضع بهم ثمانین نیز آمده است . رجوع به احمق راعی ضأن ثمانین در مجمع الامثال میدانی شود.
ترجمه مقاله