ترجمه مقاله

اشهب

لغت‌نامه دهخدا

اشهب . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن رمیلة، فرزند ثوربن ابی حارثةبن عبدالمدان بن جندل بن نهشل بن دارم بن عمروبن تمیم . و رمیله مادر او یکی از کنیزکان جندل بن مالک بن ربعی نهشلی بشمار میرفت و در عصر جاهلیت ثور او را بزنی گرفت . از وی چهار فرزند متولد شد که عبارت بودنداز: رباب و حجباء و سویط و اشهب . و این برادران در عرب از لحاظ زبان آوری و توانایی و بزرگ منشی شهرتی بسزا داشتند و اسلام را درک کردند و به اسلام گرویدند و آنگاه ثروت آنان فزونی یافت و بسی ارجمند شدند چنانکه هرگاه بر آبی وارد میشدند دیگران را از ورود بدان منع میکردند. پس از چندی آنها بر آبی فرودآمدند و یکی از افراد خاندان قطن بن نهشل بنام بشرین صبیح مکنی به ابوبذال شتر خود را به آن آب برد، و رباب بن رمیله او را با عصا آنچنان بزد که سرش زخمی شد و در نتیجه میان دو خاندان رمیلة و قطن پیکاری درگرفت و آنگاه اشهب بن رمیله میان آنان صلح برقرار کرد و برادر خویش رباب بن رمیله را به آنان سپرد و مضروب را به قبیله ٔخود آورد ولی دیری نگذشت که مضروب بمرد و پس از مجادله ٔ بسیار اشهب راضی شد برادر وی را بقصاص بکشند، از اینرو پدر مقتول بنام خزیمه گردن رباب را بزد و پس از چندی اشهب سخت پشیمان شد و در رثای برادر گفت :
اء عینی ّ قلت عبرة من اخیکما
بأن ْ تسهر اللیل التمام و تجزعا
و باکیة تبکی رباباً و فائل
جزی اﷲ خیراً ما اعف و امنعا
و قدلامنی قوم و نفسی تلومنی
بما فال رایی فی رباب و ضیّعا
فلو کان قلبی من حدید اذابه
و لو کان من صم الصفا لتصدعا.

(از الاصابة ج 1 ص 110).


و رجوع به معجم الشعراء مرزبانی (حرف ز) و بلوغ الارب ج 3 و عقدالفرید ج 1 ص 82 و ج 6 ص 209 و 210 و الموشح صص 125 - 166 و البیان و التبیین ج 3 ص 254 و 136 و 47 شود.
ترجمه مقاله