ترجمه مقاله

اشکلک

لغت‌نامه دهخدا

اشکلک . [ اِ ک ِ ل َ ] (اِ) آلتی است از چوب که لای پنجه ٔ دزدان گذارند و فشار دهند تا از درد عاجز شوند و دزدی را بروز دهند. مثال : دیشب در اداره ٔ نظمیه دزدی را اشکلک کردند، هزارها تومان مال دزدی بروز داد. (فرهنگ نظام ). آلت شکنجه . (فرهنگ ضیاء). شکنجه ای با فروبردن تراشه ٔ نی میان ناخن و گوشت یا نهادن چوب در فرجه های انگشتان و فشردن . و این گونه شکنجه در روزگار استبداد متداول بود. || اشکلک خیمه ؛ پَل . چوب که به زمین فروبرند و طناب خیمه بدان بندند. || دسته ٔ طنابین جوال که گاه قپان کردن قلاب در آن افکنند. || در تداول بهبهان ، دام . تله .
ترجمه مقاله