ترجمه مقاله

اشکل

لغت‌نامه دهخدا

اشکل . [ اَ ک َ ] (ع ص ) آن که در وی سرخی و سپیدی با هم آمیخته باشد. یا آن که در آن سپیدی مایل به سرخی و تیرگی باشد. ج ، شُکْل . (منتهی الارب ). سرخی و سفیدی آمیخته . (غیاث ) (آنندراج ). || ماء اشکل ؛ آب بخون آمیخته . (منتهی الارب ). || استری که سیاهی او به سرخی آمیخته باشد. || اشکل العین ؛ یعنی در سپیدی آن اندکی سرخی است یا شق عین او طویل است . و فی الحدیث : و کان رسول اﷲ (ص ) اشکل العین ؛ ای فی بیاضها شی ٔمن الحمرة و قیل طویل شق العین . سرخ چشم . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء) (غیاث ). اشکل العین ؛ آنکه شکاف چشمش دراز باشد. (مهذب الاسماء). || قچقار سپیدتهیگاه . (منتهی الارب ). آن گوسفند که تهیگاه وی سپید بود. (مهذب الاسماء) (تاج المصادر). || (اِ) کُنارِ کوهی . (منتهی الارب ). سِدرِ جَبَلی .
ترجمه مقاله