ترجمه مقاله

اشکل

لغت‌نامه دهخدا

اشکل . [ اِ ک ِ / اَ ک َ ] (اِ) ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند. مثال : شتر من شریر است با وجود اشکل سه پایی راه میرود. (فرهنگ نظام ). پای بند و پای رنجن . (ناظم الاطباء) . پای بند و رسنی که به آن پالان اشتر بندند تا از پشتش نرود. (آنندراج ) (غیاث ) . || اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (برهان ) (آنندراج ). اسپی که دست راست و پای چپ او سپید باشد. (غیاث ) (انجمن آرای ناصری ). اسبی را گویند که دست راست و پای چپ او سفید باشد. (هفت قلزم ). || مکر و حیله و تزویر. (برهان ). مکر و حیله و فریب و آنرا اشکیل بزیادتی یا نیز گفته اند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مکرو فریب و حیله . (هفت قلزم ). و رجوع به اشکیل شود.
ترجمه مقاله