ترجمه مقاله

اشکوخ

لغت‌نامه دهخدا

اشکوخ . [ اَ / اِ ] (اِمص ) لغزش را گویند که از لغزیدن است و امر بدین معنی هم هست یعنی بلغز و از پای درآی .(برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). و مصدر آن اشکوخیدن است . (انجمن آرا). اشکوخ و شکوخ لغزش بود و بسردرآمدگی . (از رشیدی ). لغزیدن . (سروری ) (شعوری ) . || مجازاً، سهو و خطا. (ناظم الاطباء). || خزیدن و شکوخ نیز گویند. (شعوری ) (سروری ). رجوع به اشکوخیدن و شکوخیدن شود.
ترجمه مقاله