ترجمه مقاله

اشکوخیدن

لغت‌نامه دهخدا

اشکوخیدن . [ اَ / اِ دَ ] (مص ) لغزیدن . زلت . مصدر اشکوخ است که لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد، چه اگر کسی پایش از پیش به دررود و بیفتد گویند اشکوخید. (برهان ). لغزیدن و بسر درآمدن است . در بعض فرهنگها لغزیدن و برپا خاستن است ، با الف ممدوده آشکوخیدن و بی همزه (شکوخیدن ) هم گویند. (شعوری ). لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد، چه اگر کسی پایش ازپیش به دررود و بیفتد گویند شکوخید. (آنندراج ). لغزیدن و بسر درآمدن بود. مثلاً چون کسی تند و تیز میرفته و پایش بر کلوخی یا بسنگی بخورد یا بسوراخی دررود یا آب ریخته ای باشد و پایش به دررود و بیفتد گویند که اشکوخید و بحذف همزه نیز درست است . (جهانگیری ). لغزیدن و بکسر همزه نیز به نظر رسیده . (سروری ). عثرت . زلت . خزیدن . (صحاح الفرس ). و رجوع به شکوخیدن شود.
ترجمه مقاله