ترجمه مقاله

اشی

لغت‌نامه دهخدا

اشی . [ اُ ش َی ی ] (اِخ ) ابوعبید سکونی گوید: کسی که آهنگ کند از نباج به یمامه برود نخست از قریتین میگذرد سپس از آنجا به اُشَی ّ میرود، و آن متعلق به عدی رباب است ، و بقولی اشی متعلق به احمال بلعدویة است . (از معجم البلدان ).
ترجمه مقاله