ترجمه مقاله

اصبهانات

لغت‌نامه دهخدا

اصبهانات . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ج ِ اصبهانة. شهریست در سرزمین فارس . (از معجم البلدان ) (مراصد). حمداﷲ مستوفی در ضمن بیان خطه ٔ شبانکاره گوید اصطهبنات شهری پردرخت است ، هوای معتدل دارد و از هر نوع در آن بود و آب روان بسیار دارد و در آن حدود قلعه ای محکم است ، وقت نزاع سلاجقه با شبانکاریان اتابک چاولی آنرا خراب کرد و بعد از آن معمور کردند... برحسب گفتار یکی از محققان اصطهبنات است نه اصبهانات و قصبه ایست نه شهر یعنی برزخ میان شهر و ده . (ازمرآت البلدان ج 1 ص 44). و رجوع به همان صفحه شود.
ترجمه مقاله