ترجمه مقاله

اصحر

لغت‌نامه دهخدا

اصحر. [ اَ ح َ ] (ع ص ) سرخ سپیدآمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نزدیک به اصهب . (قطر المحیط)(از اقرب الموارد). و گویند: حمار اصحر و اتان صحراء. (از اقرب الموارد). || خاکی مایل به سرخی . (از اقرب الموارد). خاکی مایل به سرخی که در خفااندکی به سفیدی زند. (از قطر المحیط). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (قطر المحیط).
ترجمه مقاله