ترجمه مقاله

اصدق

لغت‌نامه دهخدا

اصدق . [ اَ دَ ] (ع ن تف ) راست تر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || راستگوتر. (ناظم الاطباء). راستگوی تر. صادق تر. ازدق :
السیف اصدق انباءً من الکتب .

متنبی .


و فی الحدیث : اصدقهم [ای اصدق امتی ] حیاءً عثمان .
- امثال :
اصدق ظناً من المعی .
اصدق من القطا ؛ راستگوتر از مرغ سنگخوار. سنگخوار پرنده ایست که بدان در راستی مثل زنند زیرا آن پرنده «قطاقطا» فریاد میکشد و در خبر دادن از خود راست میگوید. و نیز گفته اند عرب از اینرو بدان مثل میزند که آوازی یکسان دارد و آنرا تغییر نمیدهد. (از فرائدالادب المنجد).
اصدق من لفظ لحظ ؛ نگاه از لفظ راستگوتر است . (از فرائدالادب المنجد).
ترجمه مقاله