ترجمه مقاله

اصراف

لغت‌نامه دهخدا

اصراف . [ اِ ] (ع مص ) بگردانیدن . (از منتهی الارب ). اصراف از چیزی ؛ رد کردن از آن و راندن آن .(از المنجد). بازگرداندن چیزی . (از اقرب الموارد). و رجوع به صَرْف شود. || اصراف شراب ؛ ممزوج نکردن آن . (از المنجد). || اصراف شاعر در شعر خویش ؛ آوردن اصراف و آن نزدیک کردن فتحه ٔ حرف رَوی ّ از قصیده به ضمه یا کسره است . (از اقرب الموارد). حرکت رَوی ّ را مختلف آوردن یعنی یک قافیه به رفعو دیگری به جر یا یکی به رفع و دیگری به نصب . و خلیل این را جایز ندارد، و قد جاء فی شعرالعرب و منه :
اطعمت جابان حتی اشتدّ معرضه
وکاد ینقد لولا انه طافا
فقل لجابان نترکنا لطیبة
نوم الضحی بعد نوم اللیل اصراف ُ.

؟ (از منتهی الارب ).


حرکات رَوی ّ را مختلف آوردن یعنی یک قافیه برفع و دیگری بجر یا یکی برفع و دیگری بنصب ، و خلیل این را جایز ندارد. (آنندراج ). یقال : اصرف شعره . (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله