ترجمه مقاله

اصر

لغت‌نامه دهخدا

اصر. [ اَ ] (ع مص ) شکستن . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). اصر چیزی ؛ شکستن آنرا. (از اقرب الموارد). || مایل کردن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میل دادن . (آنندراج ).اصر کسی بر دیگری ؛ مایل گردانیدن او را نسبت به دیگری . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || اصار ساختن برای خیمه . (منتهی الارب ). اصار ساختن برای خانه . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به اِصار شود. || بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ناظم الاطباء). اصر کسی را؛ حبس کردن او را. (قطر المحیط).
ترجمه مقاله