ترجمه مقاله

اصطباغ

لغت‌نامه دهخدا

اصطباغ . [ اِ طِ ] (ع مص ) نانخورش ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نانخورش کردن . (زوزنی ). نانخورش گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). اصطباغ کسی به صِبْغ؛ ادام (نانخورش ) را با هم درآمیختن . گویند: اصطبغ بالخل و فیه و نگویند: اصطبغ الخبز بخل . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). و رجوع به صِبْغ و ادام شود: و یشربوا علیه سکنجبیناً حامضاً و یصطبغوا بعد ذلک لقماً بالخل . (ابن البیطار). || اعتماد از معمودیت یا غسل تعمید. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله