ترجمه مقاله

اصطراف

لغت‌نامه دهخدا

اصطراف . [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطراف مرد؛ تصرف وی در طلب مکسب . (از اقرب الموارد). برگشتن در کسب چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اصطراف دراهم ؛ خریدن آنرا، تقول لصاحبک : بکم اصطرفت هذه الدراهم فیقول : اصطرفتها بدینار. (اقرب الموارد). خریدن ، چنانکه دراهم را. (منتهی الارب ). || حیله کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). استفاء. حیله کردن . یقال : استفی وجهه ؛ اذا اصطرفه . (منتهی الارب در س ف ی ).
ترجمه مقاله