ترجمه مقاله

اصعجور

لغت‌نامه دهخدا

اصعجور. [ ] (اِخ ) والی معتمد بر اهواز پس از قتل منصور بدست زنگیان بود. (از کامل ابن اثیر ج 7 ص 101). و در ص 102 ذیل حوادث سال 259 هَ . ق . و ذکر احوال زنگیان به اهواز آرد: و حاکم اهواز پس از منصوربن جعفرمردی بود که وی را اصعجور میگفتند. و هنگامی که خبر زنگیان به وی رسید از شهر خارج شد و سپاهیان او با سپاهیان زنگیان در دشت میشان با هم تلاقی کردند و اصعجور منهزم شد و شیرک که با وی بود کشته شد و گروه بسیاری از همراهان وی مجروح گردیدند و اصعجور غرق شد.
ترجمه مقاله