ترجمه مقاله

اصفهبد

لغت‌نامه دهخدا

اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] (اِخ ) شهریاربن دارا. حاکم جبال مازندران بود و در روزگار قیام الثائر باﷲ میزیست و با اصفهبد ابوالفضل محمد بستیز برخاست . وی پس از مرگ پدر خویش اصفهبد دارا سی وپنج سال فرمانروایی کرد و قابوس بن وشمگیر بمساعی وی حاکم گرگان را کشت اما سرانجام اصفهبد از موافقت با قابوس چشم پوشید و قابوس او را گرفت و چند گاهی زندانی کرد و آنگاه به کشتن وی فرمان داد و با درگذشت وی روزگار فرمانروایی طبقه ٔ اول از ملوک باوند بسر آمد و این واقعه بسال 396 هَ . ق . روی داد. رجوع به اصفهبد ابوالفضل محمدبن شهریار، و حیبب السیر چ خیام ج 2 ص 415 و 416 و 418 و معجم الانساب ج 2 ص 286 شود.
ترجمه مقاله