ترجمه مقاله

اصقاع

لغت‌نامه دهخدا

اصقاع . [ اِ ] (ع مص ) پشک افتادن زمین را. پشک زده شدن زمین (مجهولاً). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و پشک نوعی از شبنم است که شبهای تیرماه مانند برف بر زمین افتد. (آنندراج ). و رجوع به پَشَک شود. رسیدن صقیع بزمین . (ازاقرب الموارد) (قطر المحیط). || درآمدن کسی در صقیع (پشک ، شبنم ). (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله