ترجمه مقاله

اصماق

لغت‌نامه دهخدا

اصماق . [ اِ ] (ع مص ) اصماق باب ؛ بستن آن . (از اقرب الموارد). بستن در، یا بر هم نهادن و محکم کردن آن . (از قطر المحیط). فراز کردن در را یا بازگردانیدن و محکم کردن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اصماق شیر یا آب ؛ تغییر یافتن مزه و فاسد شدن آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). مزه برگردیده شدن شیر و تباه گردیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله