ترجمه مقاله

اصیلة

لغت‌نامه دهخدا

اصیلة. [ اَ ل َ ] (اِخ ) بصورت های گوناگون در متنهای تازی بدین سان : اصیل ، اصیلا، اصیئة و ارضیلا آمده است . یاقوت آرد: ابوعبید بکری در کتاب مسالک هنگام یاد کردن بلاد بربر در عدوه ٔ بر اعظم آرد: شهر اصیله نخستین شهر عدوه نزدیک مغرب است و آن در دشتی است که پیرامون آنرا پشته های نرمی فراگرفته و دریا در جانب غربی و جنوبی آنست و دارای باره ای بود و پنج دروازه داشت و هرگاه دریا متموج میشد موجها بدیوار جامع میرسید و بازار آن در روز آدینه پر از جمعیت میشد و آب چاههای شهر آشامیدنی بود و در بیرون شهر چاههایی بود که آب گوارا داشتند و هم اکنون این شهر ویرانه و در جانب غربی طنجه واقع است و میان آنها یک منزل راه است . (از معجم البلدان ). و ابن خلدون در ضمن بحث از اقلیم سوم آرد: و در شمال بلاد مراکش شهرهای فاس و مکناسة و تازا و قصر و کتامة واقع است و همین نواحی است که در عرف مردم آن سرزمین مغرب اقصی خوانده میشود و از جمله ٔ آنها بر ساحل دریای محیط دو شهر اصیله و العریش دیده میشود و در سمت شرقی این بلاد ممالک مغرب مرکزی (مغرب الاوسط) واقع است که پایتخت آنها تلمسان است . (از مقدمه ٔ ابن خلدون ترجمه ٔ محمدِ پروین گنابادی ). و صاحب قاموس الاعلام گوید: اصیله نام قصبه ایست در مغرب اقصی در ساحل اقیانوس اطلس در 44 کیلومتری جنوب غربی طنجه و جمعیت آنرا در زمان خویش 1000 تن احصا کرده است ، و هم آرد: در روزگار رومیان شهری بنام بود و آنرا «پولیازیلیس » میخواندند، در دوران درخشان مسلمانان نیز از بلاد معمور بشمار میرفت و زادگاه دانشمندانی نامدار بود، اما در روزگار یاقوت وضع خوبی نداشته و وی از ویرانه بودن آن سخن گفته است .
ترجمه مقاله