ترجمه مقاله

اضم

لغت‌نامه دهخدا

اضم . [ اِ ض َ ] (اِخ ) نام کوهی است .(منتهی الارب ) (آنندراج ). نام کوهی است . راجز گفت :
نظرت والعین مبینةالتّهم
الی سنا نار وقودها الرّتم
شُبّت بأعلی عاندین من اضم .
ابن بری گفت و گاه غیرمنصرف آید، و این بیت نابغه را شاهد آورده :
واحتلت الشرع فالاجراع من اضما.
و در بعض احادیث نام اضم آمده است . (از لسان العرب ). کوهی است میان یمامه و ضریه . (از نصر) (از معجم البلدان ).
- بطن اضم ؛ در میان ذی خُشُب و ذی المروة بر سه برید یا منزل از مدینه است . (از امتاع الاسماع ص 356). و رجوع به ص 414 و فهرست تاریخ اسلام شود.
- ذواضم ؛ آبی است میان مکه و یمامه . (از معجم متن اللغة). رجوع به ذواضم و معجم البلدان (ذیل اضم ) شود.
- یوم اضم ؛ یکی از جنگهای عرب است . (از معجم البلدان ).رجوع به یوم شود.
ترجمه مقاله