ترجمه مقاله

اطحل

لغت‌نامه دهخدا

اطحل . [ اَ ح َ ] (ع ص ) آنچه برنگ طُحْله باشد، و طُحْله رنگی است میان خاکی و سفید که کمی بسیاهی زند چون رنگ خاکستر. گویند: گرگ اطحل و شاة (گوسپند) طَحْلاء. ج ، طُحْل . و گویند: خاکستر اطحل و شراب اطحل آنگاه که صافی نباشد، و فرس اخضر اطحل بدان اسب گویند که بر سبزی آن اندکی زردی باشد. و اصل اطحل آنست که برنگ سپرز (طحال ) باشد. (از اقرب الموارد). سپرزرنگی ، و آن رنگی است میان تیرگی و سیاهی با اندک سپیدی . (منتهی الارب ). برنگ خاکستر. (بحر الجواهر). خاکسترگون . (مهذب الاسماء). ذئب اطحل ؛ گرگ نه تیره و نه سپید. فرس اطحل ؛ اسب که سبزی او اندک مایل بزردی باشد. شراب اطحل ؛ شراب نه تیره و نه روشن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطحل و طحله ؛ رنگی است بین خاکی و سپیدی ، و رماد اطحل و شراب اطحل ، آنگاه گویند که صافی نباشد. (از معجم البلدان ). || ماء اطحل ؛ آب چغزلاوه برآورده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کلان سپرز. || دردمندسپرز. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله