ترجمه مقاله

اطروش

لغت‌نامه دهخدا

اطروش . [ اُ ] (ع ص ) کر. اصم . (از اقرب الموارد). گرانگوش . ج ، اطارشة. (مهذب الاسماء). گران گوش ، کذا فی التاج ، و فی النصاب : اطروش ؛ کر. (مؤید الفضلاء). بمعنی کر جزئی است یعنی کرگونه . (از انساب سمعانی ). کر که به هندی بهرا گویند. (از شروح نصاب ) (غیاث ) (آنندراج ). کسی که گوشش نمی شنود و نام دیگر فارسیش کر است .(فرهنگ نظام ). رجل اطروش ؛ مرد کر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله