ترجمه مقاله

اطعام

لغت‌نامه دهخدا

اطعام . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) اطعام بُسر؛ شیرین گردیدن غوره ٔ خرما و مزه گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طعم یافتن غوره ٔ خرما. (از اقرب الموارد). || طعام خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچشیدن . (زوزنی ). || ادب پذیرفتن و اصلاح گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: فلان لایطعم ؛ ای لایتأدب و ینجع فیه ما یصلحه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله