ترجمه مقاله

اطلاء

لغت‌نامه دهخدا

اطلاء. [ اِ ] (ع مص ) به قطران و جز آن مالیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). قطران و جز آن مالیدن بر بدن . (آنندراج ) . || میل کردن بسوی خواهش نفس ، یقال : مااطلی نبی قطّ؛ هرگز به هوای نفس هیچ پیغمبری میل نکرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مااطلی نبی قطّ؛ یعنی به هوای خود نگرایید. مأخوذ است از میل عنق . (از اقرب الموارد). و حدیث مااطلی نبی قطّ، از این معنی است ؛ یعنی بهوای خود نگرایید. (از متن اللغة). || کج گردیدن بمردن و جز آن . (ناظم الاطباء). کژ گردیدن گردن بمرگ و نحو آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اطلاء کسی ؛ کج شدن گردن وی از مرگ یا جز آن : ترکت اباک قد اطلی و مالت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). چسبیدن گردن از مرگ و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || اطلاء جانور دشتی ماده ؛ داشتن بچه ای که بدنبال وی رود. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله