ترجمه مقاله

اطلاع داشتن

لغت‌نامه دهخدا

اطلاع داشتن . [ اِطْ طِ ت َ ] (مص مرکب ) خبر داشتن . آگاه بودن . خبر وآگاهی داشتن : من از واقعه ٔ دیروز شهر اطلاع داشتم . (فرهنگ نظام ). مستحضر بودن . وقوف داشتن . باخبر بودن . استحضار داشتن . مطلع بودن . معرفت داشتن :
ز مه جام و ز افلاک صوت است و دارم
چو عیسی بر این صوت و جام اطلاعی .

خاقانی .


ترجمه مقاله