ترجمه مقاله

اطناب

لغت‌نامه دهخدا

اطناب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طنب . (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ طُنُب ، بمعنی طناب که سراپرده های خیمه بدان بسته شود. (آنندراج ). رسنهای خیمه . (از منتخب ). (از غیاث اللغات ). ج ِ طُنُب و طُنب . (متن اللغة). رسنهای دراز از ریسمانهای خیمه و رسنهای کوتاه که بدان دامن خیمه به میخ بندند. (از متن اللغة) : در حضیض آن اطناب سحاب کشیده شدی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 338). ورجوع به طُنب و طُنُب شود. || اشعه ٔ خورشید. (از متن اللغة). کشیدن خورشید اطنابش را؛ طلوع کردن آن . (از اقرب الموارد). || دراز کشیدن خورشید شعاع را؛ غروب کردن آن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله