ترجمه مقاله

اطهاف

لغت‌نامه دهخدا

اطهاف . [ اِ ] (ع مص ) اطهاف صلیان ؛ نیکو روییدن آن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نیک روییدن گیاه صلیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اطهاف سِقاء؛فروهشته شدن مشک و نرم گردیدن آن . (منتهی الارب ). فروهشته شدن مشک . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). استرخاء مشک . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || اطهاف طهفة ؛ از مال خویش قطعه ای به کسی دادن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). دادن کسی را پاره ای از مال خویش . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ). || اطهاف در سخن خویش ؛ سبک کردن آن را. (از متن اللغة). سبک کردن و بسرعت گفتن آن را. (از اقرب الموارد). سهل و آسان کردن سخن را و واضح و پیدا گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || به لغت یمن ، طهف راکاشتن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله