ترجمه مقاله

اطیمة

لغت‌نامه دهخدا

اطیمة. [ اَ م َ ] (ع اِ) جای افروختن آتش . ج ، اَطائِم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موقد نار. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || اتون گرمابه . ج ، اطائم . (از متن اللغة). توشتر کوزه و کاسه و آنچه بدان ماند. (مهذب الاسماء). در لسان العرب بنقل از ابن شمیل آمده است : اتون و اطیمة؛ داستورن ، و در حاشیه ٔ آن بنقل از یک نسخه ٔ تهذیب ، داشوزن است و در حرف دال همین لغت نامه بنقل از المغرب مطرزی در ذیل اتون آمده است : الاتون یستعار لما یطبخ فیه الاجر و یقال له بالفارسیة خمدان و تونق و داشوزن . همچنین در لسان العرب بنقل از شمر آمده است : الاطیمة؛ توثق الحمام بالفارسیة. و محشی آن در حاشیه آرد: در تهذیب نیز چنین است جز اینکه لفظ توثق در آنجا بهمین صورت منقوط و در اصل (متن لسان ) بی نقطه است - انتهی . و احتمال می رود که کلمه ٔ توثق محرف تونق (تونک ) و یا اتون یا تون باشد که در تاج العروس نیز مانند متن اللغة درذیل اطیمة، اتون الحمام است . جوالیقی در المعرب ذیل کلمه ٔ داشَن آرد: معرب است و در لغات بادیه نشینان نیامده است . و بنقل از نضر «ابن شمیل » آرد: داشن بمعنی دستاران . (المعرب ص 145). شاید بتوان حدس زد که یکی از معانی داشن همان داش یا داشت بمعنی کوره ٔ آجرپزی یا تون و گلخن حمام است و کلمه ٔ دستاران هم محرف داشتاران یا داستورن یا داشوزن باشد، همچنین توشتر در مهذب الاسماء نیز لهجه ای یا ترکیبی از داش است . رجوع به داش و داشوزن و تون و گلخن و اتون و خمدان شود.
ترجمه مقاله