ترجمه مقاله

اظلم

لغت‌نامه دهخدا

اظلم .[ اَ ل َ ] (ع ن تف ) تاریک تر. تارتر. دلگیرتر. ظلمانی تر. تیره تر: اظلم من اللیل . (از یادداشت مؤلف ). اظلم الاشیاء دارالعیب بلا حبیب . (یادداشت مؤلف ). || ستمکارتر. ستمگرتر. بیدادگرتر. جفاکارتر. (یادداشت مؤلف ). ستم کننده تر و ظالم تر. (ناظم الاطباء).
- امثال :
اظلم من افعی ؛ و ذلک انها لاتحتفر جحراً انما تهجم علی الحیات فی جحرتها.
اظلم من التمساح .
اظلم من الشیب .
اظلم من الورل .
اظلم من حیة .
اظلم من ذئب .
اظلم من صبی ة .
اظلم من فلحس . (از مجمع الامثال میدانی ).
سهم بسهم و البادی اظلم :
گفت آری آنچه کردم استم است
لیک هم می دان که بادی اظلم است .

(مثنوی چ کلاله ٔ خاور ص 419).


لعن اﷲ اظلمی و اظلمک ؛ ای الاظلم منا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج العروس ).
ترجمه مقاله