ترجمه مقاله

اعتقاب

لغت‌نامه دهخدا

اعتقاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازداشتن و بند کردن مبیع را چندانکه مشتری قیمتش را ادا نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازداشتن فروشنده کالا را از مشتری چندانکه قیمت آنرا دریافت دارد. (از اقرب الموارد). و منه : «المعتقب ضامن »؛ یعنی هر گاه مبیع تلف شود معتقب ضامن خواهد بود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). واداشتن چیزی از مشتری از پس بیع تا هلاک . (تاج المصادر بیهقی ). (المصادر زوزنی ). معتقب نعت است از آن . || بزندان کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). واداشتن کسی . (تاج المصادر بیهقی ). حبس کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || ندامت برداشتن از کاری .(منتهی الارب ) (آنندراج ). در آخر از کاری ندامت یافتن . (از اقرب الموارد). یقال : «فعلت کذا و اعتقبت منه ندامة». (منتهی الارب ). || یاری و کمک کردن . (از اقرب الموارد). || عقوبت کردن . || در پی کسی شدن و آمدن . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله