ترجمه مقاله

اعتناق

لغت‌نامه دهخدا

اعتناق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دست به گردن یکدیگر زدن در حرب و جز آن . (منتهی الارب ). دست به گردن همدیگر زدن در حرب و جز آن .(آنندراج ). دست به گردن یکدیگر زدن در جنگ و جز آن .(ناظم الاطباء). دست به گردن یکدیگر را گرفتن . (المصادر زوزنی ). دست به گردن یکدیگر فراکردن . (تاج المصادر بیهقی ). دست بر گردن یکدیگر قرار دادن و این بجنگ و امثال آن اختصاص دارد و بسیار باشد که کلمات : اعتناق ، تعانق و معانقه را بجای هم بکار برند. (از اقرب الموارد). || معانقه کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || کاری را به جد شروع کردن . (از اقرب الموارد). به جد پیش کاری واشدن . (المصادر زوزنی ). || هم آغوشی کردن . بکنار گرفتن . درکنار شدن . ببر گرفتن . با میل و رغبت یکدیگر را ببر گرفتن و بوسیدن . هم آغوش شدن . دست بگردن یکدیگر کردن .معانقه : [ در توصیف ربیع ] اغصان و قضبان سرو و بان از نشوت صباء اصطباح و اغتباق در میل و تمایل اصطحاب و اعتناق . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 99).
گفت لبسش گر ز شعر ششتر است
اعتناق بی حجابش بهتر است .

مولوی .


گر ستودی اعتناق او بدی
ور نکوهیدی فراق او بدی .

مولوی .


شب چنین با روز اندر اعتناق
مختلف در صورت اما اتفاق .

مولوی .


جور زمانه پیش من آری و درد دل
جای دگر روی بتماشا و اعتناق .

سعدی .


|| چیزی را بگردن و بذمه و عهده ٔ خود گرفتن : اگر قبول کنی و رغبت نمایی و به تمشیت این کار اعتناق واجب داری بفلان موضع آن . (سندبادنامه ص 47). وزارت ابوالحسن مزنی تقریر افتاد و نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ آمد و بمواجب آن شغل اشتغال نتوانست نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 54). خزاین جهان بر ایشان تفرقه کرد و نطاق او از اعتناق آن منصب تنگ و ضعف منت ...او ظاهر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 153).
ترجمه مقاله