اعجاب کردن
لغتنامه دهخدا
اعجاب کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر کردن . فضیلت نهادن خود را :
آن که صد فضل فزون دارد هرگز بیکی
خویشتن را نستوده ست و نکرده ست اعجاب .
رجوع به اعجاب شود.
آن که صد فضل فزون دارد هرگز بیکی
خویشتن را نستوده ست و نکرده ست اعجاب .
فرخی .
رجوع به اعجاب شود.