ترجمه مقاله

اعجب

لغت‌نامه دهخدا

اعجب . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بشگفت آورنده تر. عجیب تر. (ناظم الاطباء): بعیر اعجب ؛ شتر بشگفت آرنده تر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت تر. بشگفتی تر. خوش آیندتر: کان عند امراءة رجلان یخطبانها و کان احدهما اعجب الیها من الاَّخر. (نوادر ابن اعرابی ). (یادداشت بخط مؤلف ) : اعجب وقایع و اغرب شوائع در حکم قضا و امر قدر آنکه این امیر ماضی ... به حتف انف جان تسلیم کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 458).
- ما اعجب برأیه ؛ چه خودپسند است او. (ناظم الاطباء).
- امثال :
اعجب من فارةالبیش ، تتغذی بالسموم و تعیش .(یادداشت به خط مؤلف ).
ترجمه مقاله