ترجمه مقاله

اعذب

لغت‌نامه دهخدا

اعذب . [ اَ ذَ ] (ع ن تف ) شیرین تر. (آنندراج ). گواراتر. (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عذب . خوشگوارتر. گوارنده تر. خوشتر. خوشمزه تر. خوش طعم تر. لذیذتر. (یادداشت بخط مؤلف ) : و هذا النهر کأسمه فرات ، هو من اعذب المیاه و اخفها. (رحله ٔ ابن جبیر). و اعذب المیاه و اخفها ماء جیحون . (صورالاقالیم اصطخری ).
- امثال :
اعذب من ماء البارق . چنانکه در وصف شعر گفته اند: اعذبه اکذبه . (از یادداشتهای مؤلف ). || پاکیزه تر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله