ترجمه مقاله

اعراف

لغت‌نامه دهخدا

اعراف . [ اَ ] (اِخ ) مواضع است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: در اصل بلندیها از ریگزارها باشد و یکی ِ آن عرفه است . ابوزیادگوید: در بلاد عرب ، بلدهای بسیاری بدین نام موسومند که از آن جمله است : اعراف لُبنی و اعراف غَمْرة. این اسامی در ابیات زیر از طفیل بن عوف غنوی آمده است :
جلبنا من الاعراف اعراف غمرة
و اعراف لبنی الخیل من کل مجلب .
|| اعراف نخل ؛ پشته های سرخ است مر بنی نخله را. (منتهی الارب ). پشته های سرخ است در ارض سهله . راجز گوید:
یا من لثور لهق طواف
اعین مشاء علی الاعراف .

(از معجم البلدان ).


ترجمه مقاله