اعرنفازلغتنامه دهخدااعرنفاز. [ اِ رِ ] (ع مص ) از سردی قریب بهلاک شدن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). یقال : اعرنفز الرجل ؛ ای کاد یموت من البرد. (منتهی الارب ).