ترجمه مقاله

اعسم

لغت‌نامه دهخدا

اعسم .[ اَ س َ ] (ع ص ) مرد کج دست و پا از خشکی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بندهای دست و پای خشک دارد. (تاج المصادر بیهقی ). خشک دست . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). آنکه بند دست و پای او خشکیده باشد آنچنانکه کف و قدم و پایش خمیده شده باشد. (از اقرب الموارد). بند دست خشک شده باشد. (مصادر زوزنی ). یقال : «فی یده او قدمه عسم ». (اقرب الموارد). مؤنث : عَسماء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
ترجمه مقاله