ترجمه مقاله

اعصاف

لغت‌نامه دهخدا

اعصاف . [ اِ ](ع مص ) برگ برآوردن کشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بابرگ شدن کشت . (تاج المصادر بیهقی ). وقت چیدن شدن گشتن : اعصف الزرع ؛ حان ان یجز. (از اقرب الموارد). || سخت وزیدن باد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باد سخت جستن . (تاج المصادر بیهقی ). بشدت وزیدن باد (تابستانی ): اعصفت الریح ؛ اشتدت (اسدیة) فهی معصفة و معصف . ج ، معاصف . (از اقرب الموارد). || هلاک کردن و هلاک شدن ، یقال : اعصف الرجل ؛ ای هلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هلاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک کردن و هلاک شدن . (آنندراج ). از میان برداشتن و هلاک ساختن و هلاک شدن . (از اقرب الموارد). || بشتاب رفتن اسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیک شتافتن اسب و اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). بشتاب دویدن اسب و شتر. لغتی است در «احصف ». (از اقرب الموارد). || گردانگیزان گرد چاه گردیدن شتران جهت حرص آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). گرد چاه گردیدن شتران بجهت حرص آب و گرد برانگیختن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله