ترجمه مقاله

اعمار

لغت‌نامه دهخدا

اعمار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَمر، عُمر، عُمُر، بمعنی زندگانی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).عمرها و زندگانیها، این جمع عمر است . (از منتخب و مدار از غیاث اللغات ). ج ِ عَمر، بمعنی حیات . (از اقرب الموارد). ج ِ عُمر. (دهار). عمرها و زندگانیها. (ناظم الاطباء). || در نثر و نظم زیر بمعنی معمورها و آبادیها و ولایات بکار رفته است :
خصوص آن وارث اعمار شاهان
نظرگاه دعای نیکخواهان .

نظامی .


برادر او ابوالحسن علی بن الفضل المعروف بالحجاج وارث اعمار و خانه ٔ ایشان شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 361).
ترجمه مقاله