ترجمه مقاله

اعمام

لغت‌نامه دهخدا

اعمام . [ اِ ] (ع مص ) خداوند بسیار اَعمام شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عموهای کریم داشتن . و مبنی مفعول نیز روایت شده است . (از اقرب الموارد). خداوند عم کریم شدن . (المصادر زوزنی ). خداوند عم بسیار گشتن و کریم شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || عم گردیدن . یقال : اعم الرجل ؛ اذاصار عماً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله