ترجمه مقاله

اعمان

لغت‌نامه دهخدا

اعمان . [ اِ ] (ع مص ) به عمان روی آوردن یا داخل شدن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روی آوردن به عمان و وارد شدن در آن . (از اقرب الموارد). تَعمین . (اقرب الموارد). به عمان شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ثابت شدن بجایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیوسته در جایی اقامت کردن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله