ترجمه مقاله

اعناص

لغت‌نامه دهخدا

اعناص .[ اِ ] (ع مص ) موی اندک و پراکنده ماندن بر سر کسی :اعنص الرجل اعناصاً؛ موی اندک ... (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موی اندک و پراکنده ماندن در سر. (آنندراج ). موی پراکنده بر سر کسی ماندن : اعنص الرجل ؛ بقی فی رأسه عَناص ، ای شعر متفرق . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله