ترجمه مقاله

اعوس

لغت‌نامه دهخدا

اعوس . [ اَ وَ ] (ع ص ) آنکه وقت خنده و جز آن ، کنج دهنش برآید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). آنکه در وقت خنده و جز آن ، کنج دهنش برآید. (ناظم الاطباء). آنکه دارای عَوَس باشد. (از اقرب الموارد). || زداینده ٔ زنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صیقل . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جلادهنده ٔ شمشیر و کارد و هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || صاف چیزی . (ناظم الاطباء). صاف کننده ٔ هر چیزی . مؤنث : عوساء. ج ، عوس . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله